رفتی بسلامت

ساخت وبلاگ

گاهی دلم می خواهد زمان را بگذارم روی دور تند.

چه کسی از حسرت و زمان از دست رفته حرف می زند؟

من هرگز به عقب برنخواهم گشت، فقط به نقطه انتها نگاه خواهم کرد.

آنجا که آرامش ابدی منتظر است.

زیر بار سنگینی این عقربه ها....خسته ام.

دلم می خواهد قرن ها بخوابم.

نوشته شده در دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵ساعت 10:53 توسط | |

رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 20 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:26

همیشه فکر می کردم شکستنِ دل ، بزرگ ترین زخم و ظلمِ روزگار می تونه باشه اما زندگی با بی رحمیِ تمام به من نشون داد که شکستنِ اعتماد ، چنان تو رو زمینگیر می کنه که دیگه حتی دست خودت رو هم واسه بلند کردنِ رفتی بسلامت...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 20:32

در زندگي به دنبال رنجي باش که لذتش بماند

نه لذتي که رنجش بماند...

رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26

خستگی از اعتمادهای شکسته شده

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست...! مسئله، خستگی از اعتماد های شکسته است... بگذار سپیده سر زند چه باک که من بمیرم وشبنم فرو خشکد و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری باز گردد وراه کهکشان بسته شود ....بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد دکتر شریعتی

نوشته شده در پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲ساعت 15:23 توسط | |


رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : اعتمادهای, نویسنده : sekte بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26

دروغ میگفت تا من خوشحال شوم احمق میشدم تا او دلگیر نشود ...
رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26


ترجیح میدهم حقیقتی آزارم دهد ، تا دروغی آرامم کند

رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26

پادشاهی در زمستان به یکی ازنگهبانان گفت : سردت نیست؟

گفت : عادت دارم

گفت : می گویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد .

صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار نوشته بود :

به سرما عادت داشتم اما وعـده لباس گرمت مرا ویــران کرد….

ویرانم...ویران

نوشته شده در دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۲ساعت 15:0 توسط | |

رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26

سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرمآخر از این همه دلگیری و غم می میرمپرم از رنج و شکستن، دل خوش سیری چند؟دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرمهرکه آمد دل تنهای مرا زخمی کردبی سبب نیست که روی از همه کس می گیرمتلخی زخم زبانو غم بی مهری هااینچنین کرده در آیینه ه رفتی بسلامت...ادامه مطلب
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26

از تو سکوت مانده و از من صدای تو...

چیزی بگو که من بنویسم به جای تو...

حرفی که خالی ام کند از روزها ...

نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۴ساعت 19:14 توسط | |

رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26

 

رفتی بسلامت
من خدا نیستم که بگویم
صدبار اگر توبه شکستی بازآ
آنکس که رفت به حرمت آنچه که باخود برد
حق بازگشت ندارد
رفتنت مردانه نبود
لااقل مرد باشو دیگربرنگرد
همیشه بهترین ها برای من بوده وهست اگر بامن نماندی
قطعا بهترین نبودی

رفتی بسلامت...
ما را در سایت رفتی بسلامت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sekte بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 2:26